در شهر زشت ما، اینجا که فکر کوته و دیوارهی بلند
افکنده سایه بر سر و بر سرنوشت ما! من سالهای سال
در حسرت شنیدن یک نغمهی نشاط،
در آرزوی دیدن یک شاخسار سبز،
یک چشمه، یک درخت،
یک باغ پرشکوفه، یک آسمان صاف،
در دود و خاک و آجر و آهن دویدهام!
................................................................. *
فریدون مشیری *
مانند شیشه شکستنـــــم آسان بـــود . . .ولی
دیگـــر به مــن دست نزن..............این بار زخمی ات خواهم کرد...
آیا می دانید مغز انسان تنها ابتدا و انتهای کلمات را پردازش کرده و کمله را می خواند و به
هیمن دلیل است که با وجود به هم ریتخگی این نوتشه شما تواتسنید آن را بخوانید!!