دلم غمگین غمگین است
در این کومه
در این زندان
در این غوغای خاموشی
در این جشن فراموشی
در این دنیای بی مهر و کم آغوشی
دلم ترسیده و تنگ است
دلم ترسیده از آه پر از درد پدرهامان
و از چشم پر از اشک تمام مادر ها
دلم آشوب آشوب است
دلم سرد و تنم بی روح بی روح است
نمی خواهم، نمی خواهم دگر
این زندگانی را و دل را
نگاهم خیره بر بالا
به دنبال نگاهی ساده می گردد
و می بینم، و می بینم هوای گریه دارد آسمان هم پای چشمانم
می روم آرام
گونه ام خیس است
آسمان می بارد امشب بر من و بر گریه هایم سخت...
فلسفه ی عجیبی است زندگی!
آنان که ترک میکنند با اینکه مقصرند هیچگاه تنها نمیمانند،
اما آنان که ترک میشوند با آنکه گناهی ندارند همیشه تنها میمانند. . .
دیروز و فردا هر دو نامردند ...!دیروز با خاطراتش و فردا با وعده هایش ...مرا فریب دادند
تا نفهمم امروزم چگونه گذشت....
مانند شیشه شکستنـــــم آسان بـــود . . .ولی
دیگـــر به مــن دست نزن..............این بار زخمی ات خواهم کرد...